مه آیینه داری است از طلعتش


قیامت نموداری از قامتش

صفای ارم نزهت باغ خلد


همه مستعار است از صفوتش

ملیحان و کان ملاحت تمام


بود زیر بار حق نعمتش

بقد سر و آزاد در بندگیش


یکی خانه زادیست در ساحتش

همانا که یعقوب در پیرهن


شنیده است یک شمه از نکهتش

ببزمش دلاشمع نامحرم است


کجا باریابی تو در حضرتش

ز بس داغش اسرار دارد بدل


نروید بجز لاله از تربتش